اکثریت تمام کامیابان بزرگ، خصوصیات مشترکی را به کار می گیرند. ما در دنیای قانون مندی زندگی می کنیم که طبق قوانین مشخص و معینی عمل می کند نه سرنوشت و شانس.
هر وقت که من و شما در زندگی به موفقیت رسیده ایم، با آن قوانین همراستا شده ایم، چه آگاهانه از آنها مطلع بوده و چه نبوده ایم.هر زمان که در زندگی به موفقیت نرسیده ایم، از همراستایی با آن قرانین خارج شده ایم.
برای اینکه سرنوشت واقعا تغییر کنید، باید علت را تغییر بدهید. وقتی هم که علت را بفهمید، می توانید هر دفعه نتایج دلخواه را ایجاد کنید. علت در هر شرایطی شما هستید.
جمیز آلن در این باره می گوید: خیلی از افراد می خواهند سرنوشت نتایجی که میگیرند را تغییر بدهند، اما حاضر نیستند خود را تغییر بدهند. در نتیجه محدود باقی می مانند.
مساله این نیست که از سطح نتایج عمل کنیم و عقب بیاییم، بلکه اینست که از سطح درونی عمل کنیم و پیش برویم. اگر می خواهیم قوانین جهانی را بفهمیم و علم موفقیت را به کار گیریم، پس باید پیش از همه و بیش از همه خودمان را درک کنیم.
ما در سطوح متفاوت متعددی عمل می کنیم: سطوح معنوی، عقلی، احساسی و جسمی. این موجودیت همزمان چیزی است که عمل کردن مداوم به علم موفقیت را برای ما تبدیل به چنین چالشی می کند. ما موجوداتی معنوی هستیم که یک تجربه مادی داریم. به ما عقل عطا شده است.
تصور کنید که عقل تان در وسط است و به عنوان یک ایستگاه تغییر خط عمل می کند. این ایستگاه تغییر خط عقلانی، به شما اجازه می دهد که انتخاب کنید از سطح بالاتر معنوی عمل کنید یا از سطح پایین تر جسمی. همچنین به شما اجازه تاثیر از یک سطح پایین تر به یک سطح بالاتر را می دهد، که کاری است که اکثر افراد انجام می دهند.
در قلمروی جسمی، نتایج از طریق پیکر ما ایجاد می شوند. تنها راهی که خداوند می تواند به ما اجازه بدهد که غنای این عمر را تجربه کنیم، از طریق درکمان از این نکته است که ما هم یکی از خالقان واقعیت سرنوشت خودمان و نتایج سرنوشت خودمان هستیم و از طریق این است که اقدامات عظیم انجام بدهیم.
دنیای ما و نتایج ما مثل پرده سینمای زندگی است. ذهن شما مثل پروژکتور است. همه چیز در اطراف ما بر پرده زندگیمان تابانده می شود. ذهن شما هر چیزی که به آن داده می شود بر پرده می تاباند تا نتایجی که تجربه می کنید را ایجاد نماید.
اگر می خوهید حاصل یا نتیجه را تغییر بدهید، باید فیلم را عوض کنید. فیلم چیزی جز افکاری که به ذهنتان می دهید نیست.
افکار موجود در ذهن خودآگاهتان زیاد اهمیت ندارد، افکار ضمیر ناخودآگاهتان بسیار مهمتر و کارآمدتر است.
ذهن ناخودآگاه، جایی است که برنامه ریزی یا نظام باور کلی تان قرار دارد. این باور کلی شما، بخش عمده ای از فیلمی است که مقابل پروژکتور رد می شود و بر پرده دنیایتان می افتد.
اغلب ذهن خودآگاهتان بی خبر است. شما درباره بعضی چیزها یا بعضی نتیجه ها آگانه فکر نمی کنید. با این حال ذهن ناخودآگاهتان به کارش ادامه می دهد.
باورهایمان را در سن بسیار کم، از منابع بیرونی می گیریم. در دوران کم سالی، باورهایمان را از بین نزدیکترین کسانی که بر ما تاثیر دارند انتخاب می کنیم: والدین، معلمان، دوستان و ….
همانطور که زندگیمان پیش می رود، تحولی ایجاد می گردد و آن باورهایی که ممکن است ناخودآگاه انتخاب کرده باشیم، شروع به هدایت اعمال مان می کند که آن هم به نوبه خود نتایج را ایجاد می کند و در نهایت آن کسی که امروز هستیم را به وجود می آورد.
باورها جزئی اساسی از ذهنیت ما هستند.باورهای ما قدرتمندترین مکان برای ایجاد یک تحول است که تغییری عمیق در نتایج ما می گذارد.
تاریخ اثبات می کند که عمیق ترین تحولات دنیای ما، نتیجه دولت ها یا جنگ ها نبوده؛ بلکه حاصل یک تحول اساسی در افکار جمعی مان یا در باورهای جهان بوده است.